یک دنیا درد دل همراه با یک دعای کوچولو از طرف یه دل گناه کار برای پاکترین پاکان.
هیشکی ندید، هیشکی نفهمید و هیشکی هم نشنید. فقط و تنها فقط تو بودی که همه چیزم رو دیدی ، فهمیدی و شنیدی. تو شاهد باش که تا همین لحظه که برای همیشه با هم غریبه شدیم به عهدم پایبند موندم و اون برای من آخرین بود. خدایا الان حس می کنم وظیفه من تموم شده و دیگه هیچ مسئولیتی در قبال این بنده ی تو ندارم. از دوباره باید بسازیم. همه چی رو از اول. همیشه برای دوباره نو شدن وقت هست. برای جبران گذشته دیگه دستم کوتاست ولی آینده چرا. پس از این به بعد فقط به آینده خواهم اندیشید. به امید روزی که حقیقت رو به هر دو مون نشون بدی و هر کدوم رو به حقش برسونی.
دشت سر سبز، سایه درخت تکیده، آوای گنجشکان و غوکان مردابی، هم صحبتی دلنشین، سیب سرخ حوا، گناه نیمه شب و توبه سحرگاهان.
من از عینک دودی بدم میاد، دیگه هیچ وقت عینک دودی به چشمم نمی زنم. چه خوب شد شکستمش.
سلام...
وبلاک خوبی دارید...با مطالب خوب و عالی...
موفق باشید
ااااااااااااااااااااااا
ااااااااااااااااااااااااااااااااااا
az inke eynak eto sheksti ziyad khoshhal nabash okin faghat ye pishnehada bay
cheghadr delam baraton misoza
albata ba arze mazerat az inke nazar midam