سلام
امشب تلفن اتاقم رو با کوباندن گوشی روی ال سی دی شکاندندم. چرا؟ محض إرا !! داشتم مکالمه می نمودم مانند هزاران بشر دیگر ناگهان از شنیدن کلماتی که از آن سوی خط بطرف من جاری گشت دچار جنون آنی شده و عقده نهفته در وجودم را بر سر بی جانی ناتوان نر از خودم خالی نمودم.
أ أ أ ه ... خوب شکستم دیگه . مال خودم بود دوس داشتم بشکنم. به کسی چه؟ اصلا خوب کردم دلم می خاس!!!
بعد از شکستن کیبورد ... چندین خودکار و مداد و ... از حرس دیگه نوبت تلفن بود. خدا بعدی رو به خیر بگذرونه. حس می کنم کم کم دارم دیوونه می شم. یکی بیاد منو ببره تیمارستان.
برای شفای عاجل من بینوا دعا فرمایید. حس می کنم خدایم مرا فراموش....... اصتغفرالله ربی و اتوبه الیه. تف بر شیطون ذلیل مرده.
راستی برو دکتر و حتما قرصهاتو سر ساعت بخور...
آقا وضعت خرابه اسای ها. یه دکتر برو. اگر منو ببینی هم میزنی میشکنی؟
سلام میبخشید ولی این رو درخواست کرده بودن
فعلاْ
بازم میگم میبخشید
سلام ..... ازت خوشم می یاد .....
ما همه دیوانه ایم!!!اپم بدرود