دریغا که بار دگر شام شدسرا پای گیتی سیه فام شدهمه خلق را گاه آرام شد مگر من که رنج و غمم شد فزونجهان را نباشد خوشی در مزاجبجز مرگ نبود غمم را علاجولیکن در ان گوشه در پای کاج چکیدست بر خاک سه قطره خون
شعر تلخی بودا..
شعر تلخی بودا..